English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (8494 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
refresh U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
safety U اطمینان
surety U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
assuredness U اطمینان
confidence U اطمینان
trust U اطمینان
trustingly U با اطمینان
assurances U اطمینان
assurance U اطمینان
trusted U اطمینان
trusts U اطمینان
certes U اطمینان
security U اطمینان
fideism U اطمینان
certitude U اطمینان
confidences U اطمینان
instable U بی اطمینان
certainties U اطمینان
affiance U اطمینان
sureties U اطمینان
certainty U اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
reassurances U اطمینان افرینی
relief valve U شیر اطمینان
assures U اطمینان دادن
bleeder valve U شیر اطمینان
reputable U قابل اطمینان
assuror U اطمینان دهنده
liable U قابل اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
coefficient of safety U ضریب اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
trusty U اطمینان بخش
coniviction U عقیده اطمینان
figure on اطمینان داشتن
fiducial interval U فاصله اطمینان
factor of safety U عامل اطمینان
reliable U قابل اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
valid U قابل اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
solid U قابل اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
assuring U اطمینان دادن
assure U اطمینان دادن
confidence belt U کمربند اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
confidence interval U فاصله اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
quality assurance U اطمینان از کیفیت
positiveness U قطعیت اطمینان
play up U اطمینان دادن به
overconfidence U اطمینان بیش از حد
solids U قابل اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
ensure U اطمینان یافتن
uncertainties U عدم اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
unpromising U غیرقابل اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
sicker U قابل اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
reliability U قابل اطمینان
ensured U اطمینان یافتن
confide U اطمینان کردن
confided U اطمینان کردن
confides U اطمینان کردن
safety belt U کمربند اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
insuring U اطمینان یافتن
insures U اطمینان یافتن
i'll warrant U اطمینان میدهم
ensuring U اطمینان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
safety hook U قلاب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
accrediting U اطمینان کردن
uncertainty U عدم اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
accredit U اطمینان کردن
reassurance U اطمینان افرینی
safety plug U پولک اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
trustful U معتمد اطمینان
confidingly U از روی اطمینان
truster U اطمینان کننده
accredits U اطمینان کردن
safes U صحیح اطمینان بخش
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
persuasion U اطمینان عقیده دینی
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
safest U صحیح اطمینان بخش
safer U صحیح اطمینان بخش
trusty U موتمن مورد اطمینان
reassures U دوباره اطمینان دادن
checks U اطمینان از صحت چیزی
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
checked U اطمینان از صحت چیزی
check U اطمینان از صحت چیزی
persuasions U اطمینان عقیده دینی
reassured U دوباره اطمینان دادن
reassure U دوباره اطمینان دادن
misgiving U عدم اطمینان ترس
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
trusts U اطمینان پشت گرمی
misgivings U عدم اطمینان ترس
safe U صحیح اطمینان بخش
trusted U اطمینان پشت گرمی
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
qualms U عدم اطمینان بیم
qualm U عدم اطمینان بیم
trust U اطمینان پشت گرمی
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
safe yield U بده قابل اطمینان
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
seconded U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
second U مجدد
renewed U مجدد
reflorescence U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
further U مجدد
furthered U مجدد
furthering U مجدد
furthers U مجدد
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification U بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
replenishes U پرکردن مجدد
Recent search history Forum search
1set the record straight
1 Add a recovery email to secure your account
2reintroduce?
1range check
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com